رهایی از زنجیر ترسها و غمهای بیپایان، و لذت بردن از فرصت زندگی، همیشه برای انسان آرزویی بزرگ بوده است. سیری در پهنه ادب و عرفان نشان میدهد که خردمندان همواره آدمهارا به بیاعتباری «دو روز عمر» و دانستن قدر لحظههای بیبازگشت توصیه کردهاند. و در کانون این اندرزها، دریافتن لحظهی حال و بهره بردن از اکنون و امروز است. از آن جمله است زینهارهای مکرر حکیم نیشابوری که بیشک مرگاندیشترین فیلسوف و شاعر پارسیگوست:
ای دوست بیا تا غم فردا مخوریم |
وین فرصت عمر را غنیمت شمریم |
فردا که از این دیر فنا درگذریم |
با هفتهزارسالهگان سر بهسریم |
با شتاب گرفتن آهنگ زندگی در دنیای مدرن به نظر میرسد که این دغدغهی همیشگی، نه تنها در دل آدمها فروکش نکرده بلکه همچنان، عمق یافته و اوج گرفته است. این روزها، چه در فضای حقیقی و چه مجازی، توصیههایی از این دست که "بیایید در لحظهی اکنون زندگی کنیم" را بهوفور میشنویم. کتابهای زیادی با این مضمون منتشر شده و بسیاری از آموزگاران "آرامش" و "موفقیت" و حتی روانشناسان، اهمیت "زندگی در حال" را به مخاطبانخود گوشزد میکنند. اما پرسش این است که چگونه میتوان در زمان حال زندگی کرد؟ آیا برای زیستن در حال، فرمول خاصی وجود دارد؟ از آن گذشته، دستور "زندگی در حال" دقیقا به چه معناست؟ آیا معنایش آن است که نباید به گذشته یا آینده فکر کرد؟ اگر چنین باشد، آیا زندگی روزمرهی انسان با اختلال روبرو نخواهد شد؟ و آیا وظایف و روابط فردی و اجتماعی ما مختل نمیگردد؟ در اینجا قصد داریم به جستجوی جوابهای روشنی برای این سؤالات برویم. پس لطفا همراه باشید....