چرا این همه به قضاوت مردم حساسیت داریم؟ چرا زندگیمان را وقف خوشآیند دیگران میکنیم؟ چرا با یک کلمهی دیگری به آسمان میرویم و با کلمهای دیگر به زمین کوبیده میشویم؟ چرا وحشت تایید نشدن، آرام و قرارمان را ربوده است؟ چرا همچون بردهای بیاختیار، شاهرگ اعتمادبهنفس و شادمانیمان به دست این و آن افتاده است؟ پاسخ این است که آنچه ما را به بند کشیده، «زبان فریب» است، زبان دروغ، زبان «ساحرانه». «زبان فریب» دو خصوصیت مهم دارد: اول این که ابزاری است برای تبادل مفاهیم مختلف در میان مردم. دوم این که کاذب است، یعنی پیامی که بهوسیلهی این زبان خلق و تبادل میشود، پوچ است و دروغ! با این همه، این زبان به شکلی مرموز و خاموش، فکر و احساس ما را کنترل میکند و از ماهیت فریبآمیز آن رنجهای بسیار بر ذهن و زندگی ما تحمیل میشود. «زبان فریب» که ساخته ذهن خود ماست، جبارانه بر روان و زندگی ما حکومت میکند. در اینجا قصد داریم تا حد امکان پرده از چهرهی شوم این زبان دروغین کنار بزنیم، باشد که ذهن و روانمان را از چنگال بیرحم این توهم شیطانی، بیرون بکشیم